سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
 
نویسنده : حسین شجاعی
تاریخ : یکشنبه 92/5/6
نظر


خطبه سوزان امام حسن مجتبی علیه السلام در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام

شمع عزا



سال چهلم هجری در حالی که خاندان وحی و امّت اسلامی در سوگ امیرمؤمنان علی نشسته اند، کوفه، مرکز استقرار خلافت علوی، بار دیگر انتخاب و آزمایشی بزرگ را تجربه می
 کند. پس از به شهادت رسیدن امیرالمؤمنین حسنین (علهما السلام) جنازه پدر را دفن کردند و صبحگاه روز 21 ماه رمضان، ابن عباس به میان مردم آمده و می گوید: "ای مردم! امیرمؤمنان به سرای دیگر سفر کرد و فرزندش را از برای شما به یادگار گذاشت. اگر دوست دارید، فرزندش به سوی شما آید!" مردم گریستند و خواستار حضور امام مجتبی در میان خود شدند.

حضرت، به مسجد کوفه آمد و پس از سپاس الهی و درود بر پیامبر (صل الله علیه و آله) چنین فرمود: "ای مردم در این شب قرآن نازل شد، و در این شب عیسی بن مریم را به آسمان بردند، و در این شب یوشع بن نون کشته شد، و در این شب پدرم امیر المؤمنین(علیه السلام) از این جهان رحلت کرد، به خدا سوگند هیچ یک از اوصیا بر پدرم در رفتن به بهشت پیشی نجسته، و نه هر کس که پس از اوست، و این گونه بود که رسول خدا او را در هر ماموریت جنگی که می فرستاد جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او می جنگیدند و هیچ درهم و دیناری پس از خود به جای نگذارد جز هفتصد درهم که از جیره بیت المال او زیاد و اضافه آمده بود و آن را جمع کرده بود تا خادمی برای خانواده خود خریداری کند."


این سخن را فرمود سپس گریه گلویش را گرفت و گریست، مردم نیز با آن حضرت گریه کردند، آنگاه فرمود: "منم فرزند بشیر(مژده دهنده به بهشت، یعنی رسول خدا(صل الله علیه و آله) که از نامهای آسمانی او بشیر است) منم فرزند نذیر(ترساننده از جهنم)منم فرزند آن کس که به اذن پروردگار مردم را به سوی او می خواند،منم پسر چراغ تابناک(هدایت)، من از خاندانی هستم که خدای تعالی پلیدی را از ایشان دور کرده و به خوبی پاکیزه شان فرموده، من از آن خاندانی هستم که خداوند دوستی ایشان را در کتاب خویش(قرآن) فرض و واجب دانسته و فرموده است: «بگو از شما پاداشی جز دوستی اهل بیت خود نمی خواهم و هرکس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم.» پس نیکی در این آیه، دوستی ما خاندان است.

 به دنبال این سخنرانی، عبد الله بن عباس برخاست و مردم را به بیعت با آن حضرت دعوت کرد و گفت: "ای مردم-این پسر پیغمبر شما و وصی امام شماست با او بیعت کنید!" مردم نیز دعوت او را پذیرفته گفتند: "براستی که چقدر نزد ما محبوب است، و چه اندازه حق او بر ما واجب است." و به دنبال این گفتار با آن حضرت بیعت کردند. و چون کار بیعت تمام شد امام حسن فرمانداران و استاندارانی برای شهرها تعیین فرموده به شهرها فرستاد، و از آن جمله عبد الله بن عباس را روانه بصره کرد.

شیخ مفید در کتاب ارشاد روایت کرده که این جریان در روز جمعه 21 رمضان سال چهلم هجری بود و ابن شهر آشوب در مناقب گفته که در روز بیعت با امام حسن مجتبی 37 سال از عمر آن حضرت گذشته بود.


 
 
 
Theme-Designer.Comtd width=td width= Theme-Designer.Com